کد مطلب:17310
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
آياتي از قرآن است كه درباره آفرينش انسان سخن گفته آيا مسئله تكامل انواع از اين آيات استفاده مي شود ؟
آيه ي نخست اين است ان الله اصطفي آدم و نوحاً وآل عمران علي العالمين ؛ همانند خدا آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داده است .
اگر گفته شود كلمه ي اصطفاء كه به معني برگزيدن است اين را مي رساند كه از ميان انسانهايي كه موجود هستند خداوند آدم و نوح . . . را برگزيده و اگر انسانهايي نباشند اصطفاء چه مفهومي خواهد داشت داشت پاسخ اين است كه اولاً در مفهوم برگزيدن شرط نيست كه لازم باشد در همان روزگار افرادي باشند تا خدا يك فرد را از ميان آنان برگزيده باشند بلكه مجموع انسانهايي را هم كه بعد مي آيند وقتي در نظر بگيريم صحيح است كه گفته شود خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را از آنها برگزيده است .
چنانكه مي گوييم پيامبر اسلام ( ص ) را خداوند از ميان تمام پيامبران برگزيده و او را خاتم پيامبران قرار داده است با اينكه در زمان پيامبر اسلام ديگري وجود نداشته است . ثانياً مفهوم اصطفاء در آيه به معني تفضيل و برتري است به قرينه ي اينكه پس از آن كلمه ي « علي » آمده است و در مفهوم تفضيل و برتري دادن لازم نيست كساني موجود باشند بلكه مي توان فردي را بر ديگر افرادي كه در زمان او نيستند برتري داد . وكلمه ي عالمين به معني جهانيان است و انسانهاي هر زماني را شامل مي شود و اختصاصي به زمان خاصي ندارد بنابراين از اين نمي توان استفاده كرد كه در زمان حضرت آدم بايد انسانهايي باشند تا آدم از آنها برتر باشد ، چنانكه برخي از نويسندگان خواسته اند استفاده كنند .
آيه ي ديگر = و لقد خلقناكم ثم صورنا كم ثم قلنا للملائكه اسجد و الآدم فسجدوا الا ابليس . . . ترجمه نوشته ايد از اين استفاده مي شود كه خداوند نخست انسانها را از چيزي كه قبلاًوجود داشته آفريده است پس از مدتي طولاني به آن شكل داده و پس از مدت زماني ديگر به ملائكه گفته در برابر آدم سجده كنند و اين با اين مسأله سازگار است كه پس از گذشتن دورانهايي كه از خلقت انسان تحولي در شكل انسان داده شده باشد و پس از آن به فرشتگان گفته شده كه در برابر آدم كه داراي مرحله ي تفكر و تعقل انساني است سجده كنند و اين با تكامل انواع سازگار است . پاسخ اين است كه با توجه به مفهوم « خلق » و تعبير « ثم » كه در آيه بكار رفته آيه مي تواند بر خلقت حضرت آدم در صورتي كه وي مبدأ نسل كنوني باشد از خاك و گل بوده است بنابراين ، تعبير خلق كاملاً صحيح است و در تعبير ثم كه حرف عطف است و دلالت بر تراخي وانفصال دارد لازم نيست كه مدت طولاني و بين مراحل مختلف آفرينش انسان ميليونها سال طول بكشد بلكه همين قدر كه بين يك مرحله و مرحله ي ديگر مدتي هر چند غير طولاني فاصله شود باز تعبير مذكور صحيح است گواه اينكه مراحل مختلف جنين انسان وقتي در آيات قرآن بيان مي شود مانند مرحله ي نطفه و علقه و مضغه تعبير ثم به كار مي رود = و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلنا نطفة في قرار مكين ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه . . . بر اين اساس ممكن است منظور از آيه ي مذكور چگونگي آغاز آفرينش نوع انسان باشد و چون حضرت آدم اولين فرد اين نسل است نخست خلقت وي آنگاه مرحله ي تصوير وي به صورت انسان آنگاه مسأله ي سجده ي ملائكه نسبت به آدم مطرح شده باشد .
آيه ي ديگر = الذي احسن كل شي ء خلقه و بدء خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهين ثم سويه و نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده . . . در اين آيه نيز گفته مي شود با توجه به اينكه كلمه ي انسان عام است و ثم دلالت برتر اخي دارد بنابراين مي تواند مراحل سير حيات در موجودات زنده را ياد آور شده و سپس مرحله ي برخورداري انسان را از روح الهي و تكامل فكري و عقلي وي متذكر شده باشد ، ولي با توجه به آنچه يادآوري شد كه ثم دلالت بر ترتيب و انفصال دارد اما بر مدت طولاني هيچ دلالتي ندارد بايد در معناي آيه تأمل بيشتري كرد آيه ي اول دلالت دارد بر اينكه خداوند آفرينش نوع انسان را از گل آغاز كرد آفرينش انسان به آفرينش اولين فرد او است بنابراين ، معناي اينكه آفرينش نوع انسان از گل آغاز شده اين است كه اولين فرد انسان از گل خلق شده است گواه اينكه در آيه ي گفته شده و سپس نسل او را از سلاله يي از آب پست قرارداد و اين كه در اين آيه سخن از قراردادن انسان از ماء مهين قرارداده شده قريناست براينكه آيه ي اول به آفرينش اولين فرد انسان كه آغاز آفرينش اين نسل اين است نظر دارد . پس از اينكه اولين مرحله ي آفرينش انسان را يادآور شد به مرحله ي ديگر كه تسويه ي او است ( قرار دادن هر جزئي بجاي خويش ) مي پردازد و نفح روح را ياد آور مي شود و ظاهراين است كه اين تسويه ونفح روح مربوط به آفرينش اولين السمع والابصار والافئده . . . و براي شما گوش و چشم ( كه وسيله ي شنوايي و بينايي انساني هستند ) و دلها قرارداد بنابراين آيات مذكور هيچكدام دلالتي بر اصل تكامل ندارند .
ياد آوري اين نكته لازم است كه در تفسير آيات قرآن بايد از افرادي كه تخصص در تفسير قرآن دارند الهام گرفت چه اينكه ديگر ممكن است مبتلاً به تفسير به رأي بشوند و آيات را از معناي ظاهر آن به معناي ديگر تأيل نمايند .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.